واکاوی جنگ رسانه ای غرب علیه ایران
دنیای امروز در پرتو دانش و فناوری شاهد تحولات بیشماری است که در این میان گسترش امکانات ارتباطی در رأس آنها قرار دارد. در چنین شرایطی، روزنامه، رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و… با انتقال اطلاعات لحظهای معلومات و مبادله افکار و عقاید عمومیرا به عهده دارند.
بنابراین شاید بتوان گفت که امروزه دوران حاکمیت سیاسی و سلطه قدرتهای نظامیبه پایان رسیده و عصر تسخیر اذهان افکار عمومیبا سلاح امواج و رسانهها در حال شکلگیری است که این نوع سلاح به مراتب مخربتر از تسلیحات نظامیو موشکهای هستهای است و مبارزه با آن نیز به دلیل ماهیت پیچیده و پنهانیاش دشوارتر است.
در حقیقت در عصر ارتباطات و اطلاعات که موانع کمتری در راه دسترسی به اطلاعات و اخبار برای مخاطبان وجود دارد، بیش از هر زمان دیگری اخبار نادرست یا تحریف شده و منطبق با درخواست و اراده صاحبان رسانه ارائه میگردد. به همین منظور ارتباطات و اطلاعات به مثابه رگهای حیاتی جامعه بشری بستر مبارزات و چالشهای آینده بینالمللی و جهانی به حساب میآیند. الوین تافلر نیز معتقد است عرصه نبرد فردا را گستره پیامسازان، رسانهها و پیامگیران شکل میدهد و محور تبادل قدرت را در آینده، تاکتیکهای اطلاعاتی شکل خواهند داد و این تاکتیکها چیزی نیست جز قدرت دستکاری در اطلاعات که بخش عمده آن حتی پیش از آنکه این اطلاعات به رسانه برسد انجام خواهد شد.
از این منظر آشنایی و شناخت حوزه گسترده عملیات روانی در بررسی رسانهها دارای اهمیت است. چرا که در جنگ رسانهها تمامی فعالیتها برای تحت تأثیر قراردادن افکار و اعمال افراد در جهت اهدافی معین به کار میرود. در واقع در این نبرد آنچه شلیک میشود آن گلوله سربیمعروف و هدف، نقطه حساس از بدن فرد مقابل که منجر به کشته شدن او میشود نیست. بلکه در جنگ رسانهای گلوله از جنس پیام است و به طرف افکار و اذهان هدفگیری میشود و به وسیله سلاح و ابزارآلات رسانهای- ارتباطی شلیک میشود و هدف از آن نیز تخریب قدرت تفکر و تلاش برای تسخیر اذهان است. چرا که رسانه ابزار کارآمدی برای برقراری ارتباطات است.
به تعبیر دیگر رسانهها به دلایل متعدد از موثرترین ابزارهای جهتدهنده و ذهنیت بخش سیاسی- راهبردی به شمار میآیند. چرا که میتوانند وضعیتهای غیر طبیعی را آن گونهطبیعی سازند که همچون وضع طبیعی به نظر آید و آنچنان بر اذهان مخاطبین تأثیر گذارند که صحنههای غیر واقعی به مثابه زندگی جلوه میکند؛ چرا که ذهن مخاطب را به فضای مجازی میکشاند و گاهی با مقولات ارزشی در ذهنیتسازی و مدیریت ادراکی مخاطبان تأثیرات شگرفی را بر جای میگذارد. بر همین اساس جنگ رسانهای یکی از فضایهای شکلگیری تهدیدات دشمنان انقلاب اسلامیدر استمرار پروژههای ایران ستیزانه خود در حوزه رسانههاست. مقولهای که هجمههای تبلیغاتی و بمبارانهای خبری بسیاری از آن را به وضوح در حوادث و رویدادهای مختلف سیاسی- اجتماعی علیه انقلاب اسلامیدرک و تیر و ترکشهای نابرابر آن را در موضوعات مختلفی با سیاه نمایی و شایعهپردازیهای دروغین لمس نمودهایم.
در واقع رویکرد جنگ رسانهای از آن جهت به عنوان پرکاربردترین حربه تهاجمی دشمنان انقلاب اسلامیقرار گرفته است که با کمترین هزینه ممکن بیشترین بهرهبرداری با انعکاس سریع و حجم وسیع را برای تأثیرگذاری بر مخاطب را به دنبال داشته و تلفات بسیاری را نیز به وجود آورده است. به عبارت دیگر جنگ رسانهای یکی از برجستهترین جنبههای جنگ نرم و جنگهای جدید بینالمللی است. اگر چه رسانهها بیشتر به هنگام جنگهای نظامیکاربرد بیشتری پیدا میکند، اما این به آن معنی نیست که در سایر مواقع جنگ رسانهای مورد استفاده قرار نمیگیرد بلکه جنگ رسانه تنها نبردی است که حتی در شرایط صلح نیز بین کشورها به صورت غیررسمی ادامه دارد و هر کشوری از بیشترین توان خود برای پیشبرد اهداف سیاسی خویش با استفاده از رسانه بهرهبرداری میکند.
در واقع در این نبرد دشمن با استفاده از رسانهها اعم از مطبوعات، خبرگزاریها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و. . . به فرافکنی و شایعهپردازی پرداخته و ظاهراً مفسران مطبوعاتی، خبرنگاران خبرگزاریها شبکههای خبری و سایتهای اینترنتی میداندار این جریان هستند ؛ اما واقعیت آن است که در پشت این جدال و نبرد چیزی جز سیاست رسانهای یک کشور نهفته نیست که به طور مستقیم توسط بودجههای رسمی مصوب مجلس و پارلمان دولتی یا بودجههای سری سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی و سرویسها جاسوسی تغذیه میشود. در حقیقت سربازان جنگ رسانهای متخصصان و طراحان راهبردی تبلیغات بین المللی و کارگزاران رسانهها هستند.
در این رویکرد غرب به ویژه رسانههای امریکایی و وابسته به آن با هزینههای سنگین مالی درصدد اهدافی از قبیل ناکارآمدی نظام اسلامی- ایجاد یأس و ناامیدی- سیاهنمایی و درصدد القای فرهنگهای وارداتی غربی و دامن زدن به هیجانات جنسی و غریزی هستند. از این رو در این نبرد به جای تحمیل ارزشهای مد نظر خود، میکوشند از طریق رسانهها و اقدامات فرهنگی جامعه هدف را به سمت مطلوب خواستههای خود تغییر دهند و با ایجاد تغییرات در این حوزه، زمینه را برای تغییر ارزشها و هنجارها مطابق با اهداف جریان سلطه فراهم سازند.
چرا که امروزه با گسترش ارتباطات و ابزارهای مختلف آن، رسانهها نقش پر رنگتری برای تحت تأثیر قرار دادن باورها و ارزشها دارند و قادر به شکل دهی و زمینه سازی در سطح فردی و جمعی هستند. از این رو جنگ رسانهای به عنوان سلاحی تأثیرگذار بر نگرش مخاطبین بیشترین تأثیرگذاری روانی در اذهان عمومی جامعه را خواهد داشت و سیاستمداران غربی اندیشههای خود را به کمک تبلیغات رسانهای و تحریک احساسات مردم به زبانی بیان میدارند که در اذهان افراد رسوخ نموده و همسویی آنها را در راستای اهداف خویش به وجود آورد.
بر همین اساس با توجه به تنوع و تکثری که در تئوریزه کردن راهبردهای کلان و خرد امریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران درعرصههای مختلف سیاسی – اجتماعی رویکرد جنگ رسانهای در قالب پیادهسازی ناتوی فرهنگی، پروژه ایران هراسی، بهرهگیری از ابزراهای قدرت نرم در شبکهسازی تهدیدات نرم از اهمیت خاصی برخوردار است و از سوی سران کشورهای غربی به ویژه امریکا و لابیهای صهیونیستی در حال اجرا و پیگیری است و خوراک مسموم افکار عمومی را با استفاده از تکنیکها و تاکتیکهای رسانه متناسب با منافع خویش تامین مینمایند.
بر همین اساس با توجه به تأکیدات مقام معظم رهبری در آمادگی در برابر جنگ نرم دشمنان انقلاب اسلامیو به منظور مقابله با فرافکنیها و هجمههای رسانهای آنان، ضرورت دشمنشناسی و تبلیغ و تبیین راهکارها و اهداف دشمن از ضروریات اجتنابناپذیری است که آماج تهدیدات آنان را خنثی میسازد. از این رو با بالا بردن ظرفیت مسئولیتپذیری، هوشیاری و آگاهیها میتوان با این رویکرد دشمنان انقلاب اسلامی مقابله کرد و با سازماندهی و جهتدهی مناسب در راستای بصیرتزایی عمومی در جامعه از طریق رسانهها در برابر هجمههای رسانهای دشمنان ایستادگی نموده و تهدیدات آنان را خنثی نماییم.
جوان
پست های مرتبط با موضوع:
لیست کل یادداشت های این وبلاگ